ويژگي ها و ارزش تفسيري دوران صحابه
دوره صحابه آغاز تفسير بود. اساس تفسير را غالباً روايات و احاديث منقول از پيامبر صلي الله عليه و آله تشكيل مي داد. گرچه تفسير در اين دوره به شكل ابتدايي، يعني به صورت گزارش روايات پيامبر صلي الله عليه و آله بوده است؛ اما بعضي از صحابه، مانند ابن عباس، اجتهاد هم مي كردند. روش و منهج غالب صحابه در تفسير آيات، هماهنگ با كلام و تقرير پيامبر صلي الله عليه و آله بوده است. مهم ترين ويژگيهاي تفسيري دوره صحابه عبارت اند از:
1. مصادر تفسير
مأخذ و مصدر تفسير را در دوره صحابه، كه از آن بهره مي بردند و كلام خود را بدان مستند مي كردند، مي توان به اين ترتيب بيان كرد:الف ) قرآن:
نخستين مصدر در تفسير، خود قرآن بود، صحابه تلاش مي كردند تا تفسير بسياري از مجملها و تبيين بسياري از پرسشهاي خود را از قرآن دريابند؛ به عنوان مثال، در آيه اول سوره مائده آمده است: « أُحِلَّتْ لَکُمْ بَهِيمَةُ الْأَنْعَامِ إِلاَّ مَا يُتْلَى عَلَيْکُمْ» ( مائده/1 )؛ « براي شما، [ گوشت ] چهارپايان حلال گرديده، جز آنچه [ حكمش ] بر شما خوانده مي شود. » ( يعني مگر آنچه براي شما استثنا شود ).در آيه سوم به مورد استثنا اشاره كرده است: « حُرِّمَتْ عَلَيْکُمُ الْمَيْتَةُ » ( مائده/3 )؛ « مردار بر شما حرام شده است. »
از طرفي،از پيامبر صلي الله عليه و آله چنين نقل شده: « إنَّ القرآن لم يُنْزَل ليكذّب بعضه بعضاً و لكن نزّل يُصدّق بعضه بعضاً؛ يعني، قرآن نازل نشده تا برخي از آن به تكذيب برخي ديگر بپردازد؛ بلكه نازل شده تا يكديگر را تأييد و تصديق كند.» (1)
ب ) سنت پيامبر صلي الله عليه و آله:
دومين منبع تفسيري در عصر صحابه، كلام و سنت پيامبر صلي الله عليه و آله بود. در قرآن، درباره پيروي و منزلت اطاعت از پيامبر صلي الله عليه و آله آمده است: « مَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا» ( حشر/7 )؛ « آنچه را پيامبر صلي الله عليه و آله به شما داد، آن را بگيريد و از آنچه شما را بازداشت، باز ايستيد. »صحابه براي تبيين مجملات و ابهامات در تفسير آيات، پس از قرآن، به پيامبر صلي الله عليه و اله و گفته هاي او مراجعه مي كردند و پاسخ آن را درمي يافتند.
همان طور كه اشاره شد، پيامبر صلي الله عليه و آله نيز براساس وظيفه الهي به تبيين و تفسير آيات پرداخته بود. پس از پيامبر صلي الله عليه و آله نقش حضرت علي عليه السلام در تبيين و تفسير آيات براي ديگر صحابه، انكار ناپذير است. ابن عباس و ديگر صحابه نيز در صورت امكان، به حضرت علي عليه السلام مراجعه مي كردند.
ج ) شأن نزول:
بهره بردن از شأن نزول آيات كه صحابه براي يكديگر نقل مي كردند، در فهم معاني و بيان مصاديق آيات بسيار اهميت داشت. صحابه با بيان شأن نزول، براي آيات داراي شأن نزول خاص به تفسير آيه مي پرداختند.د ) اجتهاد و استنباط به كمك شعر و لغت:
صحابه، پس از مراجعه به قرآن و سنت، اگر همچنان از تفسير آيه بازمي ماندند، سعي مي كردند معاني و مفاهيم آن را با كمك شعر و لغت، استنباط و با تدبّر در معني آيات، هرچند اندك و ابتدايي، از آنها استفاده كنند. گرچه آن اجتهادها و استنباطها مختصر و ابتدايي بود و همه صحابه چنين شيوه اي نداشتند اما آغازي براي تفسير اجتهادي به حساب مي آمد. لذا تفاسير اجتهادي به استناد اشعار از ابن عباس گزارش شده است. آنجا كه مي گويد: « اگر چيزي از كلمات قرآن از نظر معني، مبهم و نامعلوم است، به شعر نظر نماييد، زيرا شعر، عربي است. » (2)استشهاد به شعر و اجتهاد در آنها را، سيوطي و زركشي نيز بيان كرده اند. (3) خليفه دوم هم صحابه را در تفسير آيات، براي اجتهاد و دريافت معاني آنها، به شعر عرب ارجاع مي داد و مي گفت: « ديوان خود را حفظ كنيد تا گمراه نشويد. » پرسيدند: « ديوان ما كدام است؟ » گفت: « شعر جاهليت، زيرا تفسير كتاب شما ( قرآن ) و معاني گفتارتان در آن موجود است. » (4)
هـ ) اخبار اهل كتاب:
برخي از صحابه در مواردي، براي توضيح و اطلاع از برخي جزئيات كه قرآن، تورات و انجيل، به بيان آنها پرداخته بودند، به اهل كتاب مراجعه مي كردند، اهل كتابي كه اسلام آورده و از تورات و انجيل هم اطلاعات وافر داشتند.البته روشن است چنين مراجعاتي، در دوران صحابه، زياد نبوده و غالباً در مواردي رجوع مي كردند كه به ديگر منابع و مصادر دسترسي نداشتند. اين مصدر در زمان تابعيان گسترش يافته است.
2. بساطت، ايجاز و دوري از تطبيق
دومين ويژگي در تفسير صحابه، بساطت، رواني و ايجاز تفسيرهاست. مفسران به شرح و گزارش اجمالي و كوتاه آيات اكتفا مي كردند. غالب تفسيرها كوتاه و در حد معني لغوي بوده و در طولاني ترين شكل بيش از چند كلمه نبوده است. لذا هنگامي كه از معني تجانف و اثم در آيه « غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ » (5) ( مائده/3 ) سؤال مي شد، چنين جواب مي دادند: تمايل نداشتن به گناه (6)؛ و يا در معني ابّاً در آيه « فَاکِهَةً وَ أَبّاً » (7) به همين مقدار اكتفا مي شد كه بگويند: ابّاً، يعني چراگاه (8). از طرفي چون تفسيرها كمتر با غير مورد نزول تطبيق مي شد، در مورد بيشتر آيات مصداق نزول آنها تفسير مي شد، مگر آنكه بر تطبيق آن تصريح كرده باشند.3. سلامت تفسيرها از جدل
در دوره صحابه، آراي كلامي جز در مسئله خلافت گسترش نيافته بود، لذا قرآن با اسلوبهاي كلامي، ادبي، فلسفي و عرفاني تفسير نمي شد، چون اين گونه ضوابط به صورت علمي و مدوّن، در دوره صحابه شكل نگرفته بود. از اين رو، تفسيرها از جدل و تضارب آراي ناشي از گرايشهاي بين مفسران به دور مانده بود. احتجاجهاي فقهي و كلامي بر آيات، كه هريك مذهب و رأي خويش را تأييد و رأي ديگري را تخطئه مي كردند، هنوز رايج نشده بود. مي توان گفت كه صحابه در دوره تفسيري خود از مذهب، نحله و گرايش تفسيري خاصي جانبداري نمي كردند، بلكه غالباً همسان مي انديشيدند. (9)4. صيانت تفسير از رأي
تفسير در دوران صحابه، به دليل محدود بودن در نقل روايات، از ورود به ميدان رأي، نظر و استنباطهاي فردي بدون دليل، به دور بود. كمتر مفسري به خود اجازه مي داد تا در تفسير آيات، به رأي و برداشتهاي خود متمايل شود و آنها را به عنوان تفسير آيات بيان كند. عمده برداشتها، منحصر به تفسير آيه به آيه، يا آيه به روايت بود. (10)5. صيانت تفسير از اسرائيليات
مقصود از اسرائيليات، اخبار اهل كتاب در تفسير آيات است كه نهي شده بود. صحابه به علت بي نيازي، به ندرت از آنها كمك مي گرفتند. تفسيرها نيز از افسانه ها و قصص غيرمستند، به ويژه در ذيل قصص قرآني بري بودند. (11)6. عدم تفكيك تفسير از حديث
تفسير در دوره صحابه، شاخه اي از حديث به شمار مي رفت و احاديث تفسيري از غير آن، مجزا نشده بود. بين محدثان و مفسران نيز پيوند عميقي وجود داشت و بخش مهمي از احاديث، روايات تفسيري بود. (12)7. عدم تدوين تفسير
از آنجا كه در قرن اول تفسير جزئي از حديث به شمار مي آمد و در تدوين حديث، محدوديتهايي وجود داشت؛ تفسير در دوران صحابه، به صورت مدوّن، شكل نگرفت. در واقع، كتابت و تبويب آنها براساس ترتيب آيات شكل نگرفته بود و خود، علمي مستقل به حساب نمي آمد و همچنان در دايره نقل روايات محدود مي شد. در دوران صحابه، جز خود قرآن، كتاب مستقلي به نام تفسير قرآن كه شامل تفسير مدوّن و جامعي باشد، يافت نمي شد. گرچه آثاري به صورت پراكنده فراهم شده بود اما در غالب موارد، تفسير آيات به صورت شفاهي، نقل و مبادله مي شده است. (13)8. تعميم ندادن تفسير
تفسير در دوره صحابه، چنان كه گذشت، محدود بود و تمامي آيات قرآن را به صورت كامل فرا نمي گرفت، بلكه فقط پاسخي براي آيه مورد سؤال فراهم مي آورد. در آن زمان، تفسير ترتيبي و تفسير موضوعي كامل براي تمامي آيات، شكل نگرفته بود.9. قلّت واسطه ها در تفسير
تفسير در دوره صحابه با كمترين واسطه به پيامبر صلي الله عليه و آله مي رسيد و نسبت به دوره هاي بعد، راويان كمتري داشت. غالب مفسران به علت دريافت تفسير از شخص پيامبر صلي الله عليه و آله، كمتر از ديگران نقل قول مي كردند.10. قريب به قطعي بودن تفسير
تفسير در دوره صحابه به دليل نبود واسطه ها، گستره محدود آراء و نظريات مفسران و عدم اشاعه اسرائيليات، به قطعيت و اعتبار نزديك تر بود. لذا غالب تفاسير از هرگونه شك و ترديد به دور بود. به ويژه آنكه ناقلان اندك آن مثل ابن عباس عمدتاً شناخته شده و از معروفيت و اعتبار خاصي برخوردار بودند. (14)ارزش و منزلت تفسير صحابي
با توجه به ويژگيهاي تفسير در دوره صحابه، مانند قلّت واسطه ها، صيانت از تفسير به رأي و اسرائيليات و سلامت تفسير از جدل، تفسير صحابي از منزلتي ارزشمند، برخوردار بود. خصوصاً اينكه تفسير آنها اغلب هماهنگ با روايات مأثور بود و مفسّران گرانقدري، مانند ابن عباس، عبدالله بن مسعود، ابي بن كعب و... كه هركدام چهره هاي ممتازي در تاريخ اسلام بودند و در تفسير، افتخار شاگردي حضرت علي را داشتند.از اين رو، تفسير صحابي اگر به واسطه راويان معتبر و مستند به پيامبر صلي الله عليه و آله بوده باشد، ارزشمند است اما در مواردي كه استناد آنها بر پيامبر صلي الله عليه و آله قطعي نيست و به صورت موقوف يا مرفوع نقل شده، اگر از صحابي مفسر قابل اعتماد و ثقه در نقل باشند، تفسير آنها گرچه حجت نيست ولي مي تواند معتبر باشد. آنها در غالب موارد، كلام معصوم را نقل مي كنند اما اگر تفسيرشان به نقل از ديگر صحابه باشد، تفسير منقول معتبر نبوده و در خور بررسي و تأمل است.
از طرفي، عدالت صحابه به معني دوري از هرگونه گناه و وثاقت همه آنها در نقل، پذيرفتني نيست و نمي توان، آنچنان كه گفته شد (15)، تفسير صحابه را به دليل اينكه راوي آن صحابي است، پذيرفت؛ بلكه شناخت آن صحابي از نظر عدالت و وثاقت، لازم است. از طرف ديگر، گرچه آنها به لحاظ زماني، پيامبر صلي الله عليه و آله را درك كرده و به قول سيد رضي از نظر علم به زمان نزول، آشناترند، (16) اقوالشان بدون استناد به پيامبر صلي الله عليه و آله كلامي موقوف است و نمي تواند هم رديف تفسير پيامبر صلي الله عليه و آله و حضرت علي عليه السلام باشد.
پينوشتها:
1. سيوطي، الدر المنثور، ج2، ص 8.
2. طبري، جامع البيان، ج17، ص 129.
3. سيوطي، الاتقان، ج2، ص 67؛ زركشي، البرهان، ج1، ص 291.
4. ذهبي، التفسير و المفسرون، ج1، ص 74.
5. اشاره به حالت اضطرار است كه هركس در حالت اضطرار نيازمند غذا باشد و متمايل به گناه نباشد.
6. طبرسي، مجمع البيان، ج2، ص 242، ذيل بحث اللغة.
7. عبس، 31. اشاره به نعمتهاي الهي در دنياست از ميوه و چراگاه.
8. طبرسي، مجمع البيان، ج5، ص 667، ذيل بحث اللغة.
9. معرفت، التفسير و المفسرون، ج1، ص 308.
10. همان.
11. همان، ص 309.
12. همان،ص 308.
13. همان، ص 433 و ج2، ص 11.
14. همان، ص 309.
15. قول به عدالت صحابه، نظر جمعي از اهل سنت است و برخي از آنها معتقدند كه آنها همه معصوم و به دور از گناه هستند و سنت آنها مورد عمل است و حجيت دارد و مستند آنها برخي از روايات مانند « اصحابي كالنجوم بايّهم اقتديم، اهتديتم » مي باشد و برخي هم عدالت تعدادي از صحابه را به معني وثاقت در نقل آنها مي دانند ( الشاطبي، الموافقات، ج4، ص 74-79؛ حكيم، الاصول العامه، ص 129-137 ).
16. ابن طاووس، سعدالسعود، ص 174.
مؤدب، سيدرضا؛ (1392)، روشهاي تفسير قرآن، تهران: سازمان مطالعه و تدوين كتب علوم انساني دانشگاهها(سمت)، چاپ اول
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}